شمارهٔ ۲۰: ای ز عشقت روح را آزارها

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

ای ز عشقت روح را آزارها

بر در تو عشق را بازارها


ای ز شکر منت دیدار تو

دیده را بر گردن دل بارها


فتنه را در عالم آشوب و شور

با سر زلفین تو اسرارها


عاشقان در خدمت زلف تواند

از کمر بر ساخته زنارها


نیستم با درد عشقت لحظه‌ای

خالی از غمها و از تیمارها


بر امید روی چون گلبرگ تو

می‌نهم جان را و دل را خارها


تا سنایی بر حدیث چرب تست

غره چون کفتار بر گفتارها


دارد از باد هوس آبی بروی

با خیال خاک کویت کارها


نظر خود را بنویسید

نظرات