شمارهٔ ۱۱۴: زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد

زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد


میان مجلس عشرت ز کم‌گویی و خوشخویی

زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد بنامیزد


میان مردمان اندر ز خوش‌خویی و دلجویی

زهی زهره زهی پروین بنامیزد بنامیزد


دو قبضه جان همی باشد به غمزه ناوک مژگانْت

زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد


خرد زان صورت و سیرت همی عاجز فروماند

زهی آیین زهی آذین بنامیزد بنامیزد


مرا گفتی تویی عاشق بدین ره جان و دل در باز

زهی فرمان زهی تلقین بنامیزد بنامیزد


ز درد عشق خود رستم ز درد خویشتن‌بینی

زهی شربت زهی تسکین بنامیزد بنامیزد


چو چشم و شکل دندانت ببینم هر زمان گویم

زهی طاها زهی یاسین بنامیزد بنامیزد


گل‌افشان شد همی چشمم ز نعل سُم یک رانت

زهی امکان زهی تمکین بنامیزد بنامیزد


سگی خواندی سنایی را وانگه گفتی آنِ من

زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد


نظر خود را بنویسید

نظرات