شمارهٔ ۱۷۹: ساقیا می ده و نمی کم گیر

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

ساقیا می ده و نمی کم گیر

وز سر زلف خود خمی کم گیر


گر به یک دم بمانده‌ای در دام

جستی از دام پس دمی کم گیر


رو که عیسی دلیل و همره تست

ره همی رو تو مریمی کم گیر


عالمی علم بر تو جمع شدست

علم باقیست عالمی کم گیر


ز کما بیش بر تو نقصان نیست

چون تو بیشی ز کم کمی کم گیر


بم گسسته ست زیر و زار خوشست

زحمت زخمه را به می کم گیر


گر سنایی غمی‌ست بر دل تو

یا غمی باش یا غمی کم گیر


نظر خود را بنویسید

نظرات