شمارهٔ ۱۹۷: برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش

وین گفت مرا خوار مدار ای پسر خوش


باده خور و مستی کن و دلداری و عشرت

و اندوه جهان باد شمار ای پسر خوش


رنج و غم بیهوده منه بر دل و بر جان

و آن چت بنخارد بمخار ای پسر خوش


خواهی که بود خاک درت افسر عشاق

در باده فزون کن تو خمار ای پسر خوش


ناموس خرد بشکن و سالوس طریقت

وز هر دو برآور تو دمار ای پسر خوش


زهد و گنه و کفر و هدی را همه در هم

در باز به یک داو قمار ای پسر خوش


تا زنده شود مجلس ما از رخ و زلفت

در مجلس ما مشک و گل آر ای پسر خوش


از جان و جوانی نبود شاد سنایی

تا دل نکند بر تو نثار ای پسر خوش


صد سجدهٔ شکر از دل و از جان به تو آرد

او را ز چه داری تو فگار ای پسر خوش


نظر خود را بنویسید

نظرات