شمارهٔ ۲۰۲: در عشق تو ای نگار خاموش

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

در عشق تو ای نگار خاموش

بفزود مرا غمان و شد هوش


من عشق ترا به جان خریدم

تو مهر مرا به یاوه مفروش


هرگز نشود غمت ز یادم

تو نیز مرا مکن فراموش


شد خواب ز چشم من رمیده

تا هست غم توام در آغوش


ما را چه کشی به چشم آهوی

مار ا چه دهی تو خواب خرگوش


آویخته شد دلم نگون سار

همچون سر زلفت از بر دوش


تا آب رخم فراق تو ریخت

آمد دل من ز درد در جوش


تا کی ز تو خواهم استعانت

یک روز حدیث بنده بنیوش


گر زهر هلاهل از تو یابم

با یاد تو زهر باشدم نوش


امشب بجهم ز جور عشقت

گر زان که نجستم از غمت دوش


نظر خود را بنویسید

نظرات