شمارهٔ ۳۹۱: ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی
نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات
ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی
برخاسته از راه تو چونی و چرایی
با جزع تو و لعل تو بر درگه حسنت
عیسی به تعلم شده موسی به گدایی
پیش تو همی گردم در خون دو دیده
میبینی و میپرسی ای خواجه کجایی
گفتی که چه میسازی بی صبر دل و جان
جانا چه توان ساخت بدین رخت و کیایی
آنکس که به سودای تو از خود نشود دور
سستست به کار خود چون بت به خدایی
از جمع غلامان تو حقا که درین شهر
یک بنده ترا نیست به مانند سنایی