شمارهٔ ۴۳۶: صبحدمان مست برآمد ز کوی

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل غزلیات

صبحدمان مست برآمد ز کوی

زلف پژولیده و ناشسته روی


ز آن رخ ناشستهٔ چون آفتاب

صبح ز تشویر همی کند روی


از پی نظارهٔ آن شوخ چشم

شوی جدا گشته ز زن زن ز شوی


بوسه همی رفت چو باران ز لب

در طرب و خنده و درهای و هوی


بهر غذای دل از آنوقت باز

بوسه چنانست لبم گرد کوی


ریخت همی آب شب و آب روز

آتش رویش به شکنهای موی


همچو سنایی ز دو رویان عصر

روی بگردان که نیابیش روی


نظر خود را بنویسید

نظرات