شمارهٔ ۳۵: آمد آن رگ زن مسیح پرست

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل قصاید و قطعات

آمد آن رگ زن مسیح پرست

تیغ الماس گون گرفته به دست


کرسی افگند و بر نشست بر او

بازوی خواجهٔ عمید ببست


نیش درماند و گفت: «عز علی»

این چنین دست را نیابد خست


سر فرو برد و بوسه‌ای دادش

خون ببارید از دو دیده به طشت


نظر خود را بنویسید

نظرات