شمارهٔ ۳۸: ای شده پیر و عاجز و فرتوت

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل قصاید و قطعات

ای شده پیر و عاجز و فرتوت

مانده در کار خویشتن مبهوت


داده عمر عزیز خویش به باد

شده راضی ز عیش خویش به قوت


متردد میان جبر و قدر

غافل از عین عزت جبروت


ملکوت جهان نخست بدان

پس خبر ده ز مالک ملکوت


مگذر از حکم «آیةالکرسی»

سنگ بفگن چو یافتی یاقوت


آل موسی و آل هارون را

چون ز لاهوت دان جدا ناسوت


نشنیدی که چون نهان گردد

سر حق با سکینه در تابوت


جز سنایی که داند این حکمت

با چنین حکمت سخن مسکوت


نظر خود را بنویسید

نظرات