شمارهٔ ۵۹: آنچه دی کرد به من آن پسر سر گرغر

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل قصاید و قطعات

آنچه دی کرد به من آن پسر سر گرغر

اندر آفاق ندیدم که یکی لمتر کرد


گفتمش پوتی و لوتی کنی امروز مرا

دست بر سر زد و پس پای سبک در سر کرد


دست در گردنم آورد پس او از سر لطف

گوش و آغوش مرا پر گهر و زیور کرد


تا تو آبی خوری آن جان جهان بی‌مکری

پشتم از آب تهی و شکم از نان پر کرد


نظر خود را بنویسید

نظرات