شمارهٔ ۸۶: داستان پسر هند مگر نشنیدی

نوشته سنایی در دیوان اشعار سنایی فصل قصاید و قطعات

داستان پسر هند مگر نشنیدی

که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید


پدر او لب و دندان پیمبر بشکست

مادر او جگر عم پیمبر بمکید


خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت

پسر او سر فرزند پیمبر ببرید


بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم

لعنة الله یزیدا و علی حب یزید


نظر خود را بنویسید

نظرات