بخش ۱۳ - در ذکر قوای حاسّه و حافظه: نفس کو مر ترا چو جان دارست

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب الرّابع: فی صفة العقل و احواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده

نفس کو مر ترا چو جان دارست

بی‌ تو در جسم تو بسی کارست


گرچه آن پنج شحنه بی‌کارند

سه وکیل از درونت بیدارند


آن کند هضم و این کند قسمت

آن برد ثفل و این نهد نعمت


آن نماید ره این کند تدبیر

این شود حافظ آن کند تعبیر


آن نبینی که چون به خواب شوی

فارغ از زحمت و عذاب شوی


از برای فراغت و خوابت

وز برای صلاح و اسبابت


اندرین خاکدان ز آتش و باد

ز آب روی تو برد خاک نژاد


تا ترا بر سریر سرِّ خرد

بنشاند ز بهرِ راحت خود


تو بر آسوده و خرد بر کار

تو بخفته درونت او بیدار


نظر خود را بنویسید

نظرات