بخش ۴۵ - حکایت در این معنی: نه بپرسید از جحی حیزی

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله

نه بپرسید از جحی حیزی

کز علیّ و عُمر بگو چیزی


گفت با وی جحی که اندُه چاشت

در دلم مهر و بغض کس نگذاشت


شره لقمه آن چنانم کرد

کز تعصّب شدم به یک ره فرد


مر مرا کار خورد و خفت آمد

با دلم اکل و شرب جفت آمد


هرکه او بیش خورد بیش رید

نه چو لقمان ز لقمه بیش زید


مرد با مال بی‌یقین باشد

سیر خورده گرسنه دین باشد


نظر خود را بنویسید

نظرات