بخش ۳۹ - ذکر انقطاع نسب: آدم پاک را برآر از گِل

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر

آدم پاک را برآر از گِل

چشم روشن مدار و تاری دل


به خدای ار بود ز بهر شرف

از خلیفه خدای چون تو خلف


گر تو اینجا نسب درست کنی

بر خود آن راه نار چُست کنی


صبر کن تا درین سرای مجاز

از پی آز و غم نه از پی ناز


بر کشندت به دست عافیتی

آخر این پوستهای عاریتی


تا چو از خاک خود برون آیی

تا در آن دم ز آب چون آیی


راد مردی گزین تو با دل خوش

همچو سفله مباش خواری کش


اهل دنیا به خوبی و زشتی

خفتگانند جمله در کشتی


بادبان برکشیده بهر سفر

خاک تیره ز آب و نار شمر


غافل از روی جهل و از ادبیر

ابلقان سوارکُش در زیر


کی بایستد مگر دَمی به غرور

از خدای و ز خلق یکسر دور


هرکه گشت از غرور و غفلت مست

نیکی آن جهان بداد ز دست


نه شتاب آیدت به کار و نه صبر

زانکه بشتافت و صبر کرد آن گبر


هادی ره به جز هدایت نیست

وآن طریق اندرین ولایت نیست


کی غم بوسه و کنار خورد

هرکه او کوک و کو کنار خورد


علم دین کان به غفلتی شنوی

نکند اعتقاد و دینت قوی


لالهٔ غفلتی نه‌ای بنده

دل سیه عمر کوته و خنده


تا بنگذشت عاقل از آتش

کی برآید ز جانش خندهٔ خوش


نظر خود را بنویسید

نظرات