بخش ۵۰ - فصل دیگر در مدایح سلطان اعزّاللّٰه نصره: چونکه بهرامشاه شه باشد

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان

چونکه بهرامشاه شه باشد

مر ورا زین صفت سپه باشد


ملکش از ملک جم نیاید کم

تر و تازه چو بوستان ارم


مملکت آسمان مَلک خورشید

خواجه چون ماه و قاضیان ناهید


عالم آراسته به دولت و داد

گشته معدوم در عدم بیداد


عرصهٔ مملکت چو باغ بهشت

مشک اذفر سرشته با گل و خشت


خاک این مملکت شده کافور

چشم بد باد از این حوالی دور


اهل غزنین چه کرده بود از داد

که چنین شان کریم شاهی داد


هرچه ز ایزد بخواستید عطا

دادتان بخ بخ این گزیده دعا


به اجابت دعا چو مقرون گشت

هرچه زو خواستند افزون گشت


شاه عادل نکو نیت دستور

مُلک آباد و دست ظالم دور


لشکری بر مثال مور و ملخ

بحر و بر زان ملا و وادی و شخ


صدهزاران سوارِ جوشن‌دار

که نماند ز دشمنان دیّار


عدد لشکرش هر آنکه شمرد

نشمرد او و عمر پایان برد


روز بارش چو برنشست به تخت

کار بر دشمنان بگیرد سخت


جوش دیوان گذشته از پروین

رونق خواجه تا به علّیّین


خواجگان دگر چو مهر و چو ماه

رونق گاه و زینت درگاه


اهل دیوان همه عدول و قضاة

گاه توقیع و عرض و خط و برات


به مظالم نشسته اهل قبول

قاضیان وجیه و جمع عدول


تا ملک بر فلک مکان دارد

تا سماک از سمک نشان دارد


پادشاه و وزیر و میر و حشم

عادل و ناصح و امین حرم


نظر خود را بنویسید

نظرات