الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
بخش ۱ - فصل فی بیان سبیلالسعادة والطریق المستقیم: چون تو بر ذرهّای حساب کنی
بخش ۲ - فی شکایة اهل الزمان: اندرین عصر بوالفضولی چند
بخش ۳ - فیالمعذرة والتقصیر: تا به دل بر گنه دلیر شدم
بخش ۴ - فیالحقیقة والطریقة: راه دور از دل درنگی تست
بخش ۵ - در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست: آن شنیدی که زاهدی آزاد
بخش ۶ - حکایت: آن شنیدی که در حد مرداشت
بخش ۷ - فی مثالب شعراء المدّعین: چون ستودی بسی عدولان را
بخش ۸ - فی مثالب المنحولین: وانکه هستند در سخن منحول
بخش ۹ - فی ذکرالعوام و اهل السوق والجهال: تا توانی به گرد عامه مگرد
بخش ۱۰ - در ذمّ عوام و بازاریان و جهال گوید ذکر مساوی العوان للخواص نفع عام: عامه تا در جهانِ اسبابند
بخش ۱۱ - فی مذمةالاعداء و نصیحةالاولیاء: ای منیری نمود مهتابت
بخش ۱۲ - اندر خویشان گوید فیمذمة الارقاب که: الاقارب عقارب، والاخ فخ، والعمّ غمّ، والخال وبال، والختن محن: این گُره را که نام کردی خویش
بخش ۱۳ - اندر مذمّت برادران گوید: دوست جو از برادران بگسل
بخش ۱۴ - اندر مذمّت خواهران گوید: ور ترا خواهر آورد مادر
بخش ۱۵ - حکایت هزل: کلکی بر مناره کودک خرد
بخش ۱۶ - اندر مذمّت فرزند گوید: بود فرزند بد بود به دو باب
بخش ۱۷ - اندر مذمّت دختر گوید: ور بود خود نعوذباللّٰه دخت
بخش ۱۸ - فی مذمّة الختن: کیست این هست مر مرا داماد
بخش ۱۹ - اندر مذمّت عمّ گوید: آنکه عمّ تو و آنکه خال تواند
بخش ۲۰ - اندر مذمّت خال گوید: خال کآزار تو گزیده بُوَد
بخش ۲۱ - اندر خویش لشکری گوید: موش کز دشت در دکان افتد
بخش ۲۲ - ذکر انواعالشهوات علی بعضها تحریض و علی بعضها تمریض اندر صفت شهوات و در حق غلام باره گوید: هرکه شد کونپرست بر خیره
بخش ۲۳ - در معنی زناشویی گوید: از غلام آنکه زی عیال آمد
بخش ۲۴ - حکایت و مثل: آن جوانی به درد مینالید
بخش ۲۵ - التمثیل فیالمطایبة بطریق الهزل: بود گرمی به کار دریوزه
بخش ۲۶ - اندر مذمّت خویش صوفی گوید: باز اگر خویش باشدت صوفی
بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی: آن شنیدی که بُد به شهر هَری
بخش ۲۸ - اندر قرابت فقیه گوید: ور بود خود فقیه خویشاوند
بخش ۲۹ - حکایت و ضربالمثل: آن شنیدی که از کم آزاری
بخش ۳۰ - حکایت: قحطی افتاد وقتی اندر ری
بخش ۳۱ - اندر صفت مرائی و قرّاء و سالوس گوید: خلق را زیر گنبد دوّار
بخش ۳۲ - در حق پارسایان گوید: آن کسانی که راه دین رفتند
بخش ۳۳ - در صفت جاهجویان و زر طلبان و درویشان صورت گوید: وین گروهی که نو رسیدستند
بخش ۳۴ - در حق کسی گوید از بزرگان غزنین: بگذر از عالمان و درویشان
بخش ۳۵ - در مثالب علوی زرمدی گوید: آخر عمرت از دل تفته
بخش ۳۶ - در هجو شعراء بد گوید: یک رمه ناشیان شعر پراش
بخش ۳۷ - اندر هجو حکیم طالعی گوید: وین دگر هست شاعری به دروغ
بخش ۳۸ - دیگری را گوید: بوده مامات اسب و بابات خر
بخش ۳۹ - در مذمّت خدمت مخلوق گوید: وان کسانی که بارِ خلق کشند
بخش ۴۰ - التمثّل فیالقناعة و ترک الحاجة: بود بقراط را خُمی مسکن
بخش ۴۱ - حکایت: دید وقتی عزیز عزرائیل
بخش ۴۲ - در مذمّت طبیبان جاهل گوید: وین اطبا که خالیاند از طبّ
بخش ۴۳ - در مناقب اطباء عالِم گوید قالالنّبی صلیاللّٰه علیه وسلّم فی شأنهم العلم علمان علمالابدان و علمالادیان: باز مردی که وی طبیب بُوَد
بخش ۴۴ - تفصیل العلل و هی خمسون نوعا: نبض و قاروره و رسوب و علل
بخش ۴۵ - فی تفصیل العلل و بیانالامراض: سکته از انسداد بطن دماغ
بخش ۴۶ - در طبیبان نادان گوید: این نمودیم حدّ این پنجاه
بخش ۴۷ - در صفت منجّم حاذق و منافق و تمثیل اصحاب دعوی به غیر معنی فی بطلان احکام النجوم و صفة هیئةالفلک و واضع هذاالعلم، قال النبّی علیهالسّلام: النجوم حق و احکامها باطل، و قال ع
بخش ۴۸ - فی صفة الافلاک: فلک تاسع است بر ز افلاک
بخش ۴۹ - فی صفةالسّعد والنّحس منالکواکب السبعة: دو ازین هفتگانه نحس نهند
بخش ۵۰ - در بیان طبایع چهارگانه: جوهر آتش است بعد از هفت
بخش ۵۱ - در صفت بروج دوازدهگانه: حمل و ثور و پیکر جوزا
بخش ۵۲ - در شرف و وبال و صعود و هبوط کواکب گوید: شرف آفتاب در حملست
بخش ۵۳ - فی تسویة البیوت: اختراعی چنین هرآنکه نهاد
بخش ۵۴ - التمثیل فی احوال المنجّم الجاهل عندالملک العالم: بود وقتی منجّمی کانا
بخش ۵۵ - صفة مقادیر ابروج والکواکب السیّارة: غافلند این منجّمان از کار
بخش ۵۶ - در حق مردم و آدمی گوید: پس از آدم هر آنچ ز آدم زاد