بخش ۳۴ - در حق کسی گوید از بزرگان غزنین: بگذر از عالمان و درویشان

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین

بگذر از عالمان و درویشان

تو و عام و خصومت ایشان


چون تو از خوان شرع بی‌قوتی

تو و سالوس و کبر و سنبوتی


هر سخن کان ترا کند فربه

هذیان پرسمت نه از وی به


خویشتن کشته‌ای ز بی‌‌باکی

که بی‌اصلاح خوردی انطاکی


هرکه دارو ستاند از معتوه

زود گیرد همه جهان در کوه


هرکه بر رفت خیره بر سر چوب

گفت تذکیر هاون و جاروب


نشود واعظ و نه حافظ دین

نبود وارث رسول امین


هرچه او گفت خنده آرد و بس

هرچه او کرد زو نگیرد کس


مرد ماتم زده ز گفتارش

سال و مه بی‌غمی بود کارش


ناگذشتست وی به کوی سخن

نه بگفته نه دیده روی سخن


نکند نیز رنجه بیش ترا

شرم ناید ز شیب خویش ترا


من ندیدم امام بر منبر

چون تل کوه بر سر زنبر


هیچ دانی به چشم من چون بود

کیر و خایه که در خور کون بود


پشت چون خرس بر سر شخ بود

روی چون بوریای مطبخ بود


ای که در ابلهی و خیره‌سری

خرتر از گاو و هرزه‌تر ز خری


نظر خود را بنویسید

نظرات