بخش ۱۸ - در صفت خلوت و تنهایی گوید: سلوتی نیست روح را از کس

نوشته سنایی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی فصل الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب

سلوتی نیست روح را از کس

سلوت روح خلوت آمد و بس


دهر بد رای و خلق بد بینند

راهت این است و مردمان اینند


یا به خلوت به خوش دلی تن زن

یا بر اینها نشین و جان می‌کن


کی فروشد خرد به رستهٔ جان

آب سی‌ساله را به تایی نان


مگس و گربه سوی خوان پویند

سگ و زاغند کاستخوان جویند


گربه از بهر لقمه‌ای خواری

می‌کشد با خروش و با زاری


گربه از بهر لقمه جور برد

ببر و شیر و پلنگ خود بدرد


باز شیر درنده در صحرا

گورخر را همی درد تنها


نظر خود را بنویسید

نظرات